باسمه تعالی
علی بن مهزیار اهوازی و ارتباط او با امامان هم عصرش
مقدّمه :
کلمه شیعه با توجّه به سیر تاریخی آن به معنی لغویش یعنی پیروان، حزب، گروه، یاران، هواداران و یا در مفهوم وسیع تر آن «حامیان» در نظر گرفته می شود. مفاهیم این کلمه چندین بار در قرآن کریم تکرار شده اند. کاربرد عملی این کلمه، نامی ویژه برای پیروان علی (ع) و خاندان او می باشد.
شیعیان طرفداران خاصّ علی (ع) هستند که حقّ امامت و خلافت را از آن حضرت
می دانند.
در طول تاریخ جامعه ی اسلامی، تشیّع که یکی از دو جریان اصل اسلامی (تشیّع و تسنّن) است، به عنوان جریان اقلیّت امّا فعّال در نهضت های مذهبی و فعّالیّت های اجتماعی تأثیر بسزایی گذاشته است. گسترش تشیّع از دوره ی بنی امیّه که دوره ی مبارزه ی خلفا با طرف داران خلافت و امامت حضرت علی (ع) است، نمودار شد. در عهد استقرار و استمرار عبّاسیان دولتهای شیعه مذهب مانند علویان مازندران، آل بویه، زیاریان در ایران حکومت را در دست داشتند و در حفظ و گسترش تشیّع سعی وافر می کردند.
ریشه تاریخی علاقه ی ایرانیان به تشیّع را باید در همان اوایل ظهور اسلام جستجو کرد. ارادت ایرانیان نسبت به جانشینی پیامبر اسلام، حضرت علی بن ابی طالب (ع) به زمان حیات رسول (ص) برمی گردد که از همان دوره، جانشینی ایشان به جای پیامبر اکرم (ص) از جانب ایرانیان حمایت می شد. این حمایت ها از جوانب مختلف در دهه های نخستین اسلام، جریانهای مذهبی و سیاسی خاصی را به وجود آورد و تشیّع از همان دوره نضج گرفت.
دانشمندان شیعی مذهب با توجّه به حدیث معروف پیامبر (ص) که می فرماید «العلماءُ ورثة الانبیاء» در پویایی و گسترش اسلام و تکیه انحصاری شیعه بر عترت و ولایت و امامت و اجرای مبانی فقه شیعی اثنی عشریّه بر اساس قرآن، سنّت، عقل و اجماع تلاش کرد که نمونه ی بارز آن علی بن مهزیار یکی از دانشمندان، بزرگان و فقهای شیعی خوزستان است که در احکام فقهی بر اساس این چهار محور استنباط می کند. در این مقاله از کوشش هایی که این عالم عالیقدر و فقیه و ناقل حدیث در اشاعه ی شیعه و خدمات شبانه روزی و رفع گرفتاریهای مردم و ارتباطی که با
ائمّه ی زمانش «امام هشتم، نهم و دهم» داشته، سخن به میان آمده است.
علی بن مهزیار اهوازی از فقها و محدّثان و دانشمندان نامور و پیشین شیعه است که گذشته از مقام علمی و شخصیّت معنوی و آثار ارزنده اش، در طرق بسیاری از احادیث شیعه واقع شده است. عموم علما و فقهای ما او را مورد تجلیل و وثوق و اعتماد کامل قرار داده، و روایاتش را از ائمّه ی طاهدین (ع) با احترام پذیرفته اند.
شرح حال او در تمام منابع و مآخذ رجالی از قبیل رجال برق و کشّی و رجال و فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی و مدارک بعدی تقریباً به تفصیل که گویای همه چیز درباره ی اوست، آمده است.
رجال برقی او را از اصحاب حضرت رضا (ع) به شمار آورده و نیز از اصحاب امام علی النقی علیهما السّلام.
شیخ اجل طوسی در رجال او را از اصحاب حضرت رضا علیه السّلام می داند و می گوید : دانشمندی موثّق و دارای اعتقادی درست بود و از اصحاب امام جواد و امام هادی علیه السّلام نیز محسوب می دارد.
نجاشی در رجال خود از این دانشمند گران مایه چنین یاد می کند : «ابوالحسین علی بن مهزیار اهوازی. او از مردم دورق بود، و از موالی است. پدرش نصرانی بود و اسلام آورد و
گفته اند که علی نیز در صغر سن نصرانی بود ولی بعد مسلمان شد، و خدا با شناخت اسلام و مذهب تشیّع بر وی منّت نهاد.
علی علم فقه و شناخت احکام دینی را آموخت، و از حضرت امام رضا و امام جواد
علیهما السّلام روایت کرده است و از اصحاب خاصّ امام محمّد تقی علیه السّلام به شمار
می رفت، و از جانب حضرت وکالت داشت. بدین گونه در نزد آن حضرت مقامی بس بزرگ یافت، و نیز از اصحاب امام هادی (ع) هم بود، و در بعضی از نواحی وکیل آن ذوات مقدّس بوده است.
راجع به او توقیعاتی مشتمل بر خوبی های وی از جانب (امام جواد و امام هادی) خطاب به شیعیان صادر شده است. او در نقل روایاتش موثّق بود. هیچ دانشمندی از وی نکوهش نکرده است.
کشّی از استادش محمّدبن مسعود عیاشی روایت می کند که گفت : ابویعقوب یوسف بن سخت بصری می گفت : علی بن مهزیار نصرانی بود، ولی بعد خدا او را هدایت کرد. او از مردم هند بود که روستایی از روستاهای فارس است، آن گاه در اهواز سکنی گزید... . حمدویه بن نصیر گفته است : وقتی عبدالله بن جندب وفات یافت، علی بن مهزیار به جای او نشست. علی بن مهزیار مصنّفات بسیاری بیش از سی کتاب دارد، و پس از نقل روایتی که دلیل بر جلالت قدر اوست چند توقیع امام محمّد تقی (ع) را که به افتخار او صادر شده است، بدین گونه نقل می کند :
توقیعات امام جواد (ع) برای علی بن مهزیار
کشّی از جمله می نویسد : «امام محمّد تقی (ع) در نامه ای که از بغداد برای علی بن مهزیار نوشته بودند، مرقوم بود : «نامه ات به من رسید، و از مضمون آن اطّلاع یافتم. مرا غرق سرور و شادی کردی، خدا تو را مسرور گرداند. من از خداوند متعال امیدوارم که خطر هر بدخواهی را از من به یاری خودش برطرف گرداند».
و در نامه ی دیگری امام جواد (ع) مرقوم فرموده بودند : « از آنچه راجع به گرفتاری مردم قم نوشته بودی آگاه شدم. خداوند مردم قم را از این گرفتاری آزاد گرداند و ناراحتی شان را برطرف سازد. از این خبر که به من داده ای شاد شدم. همیشه از این کارها بکن (خبرهای خوشی از آسایش شیعیان به من بده) خداوند تو را به دخول در بهشت شاد گرداند، و با خشنودی من از تو، از تو خشنود گردد، من از خداوند بخشش و مهربانی می خواهم و می گویم : حسبناالله و نعم الوکیل».
و در نامه ی دیگری که از مدینه برای علی بن مهزیار نوشته بودند، مرقوم بود : «به خانه ات بازگرد خدا تو را در دنیا و آخرت به بهترین منزل وارد گرداند».
و در نامه ی دیگری مرقوم بود : «من از خداوند مسئلت می دارم که همواره و در هر حال تو را در پناه خود حفظ کند. از حال خود به من مژده ده که امیدوارم خدا هرگونه ناراحتی را
از تو برطرف سازد. از خدا می خواهم که آنچه خیر است در بازگشت تو برایت میّسر گرداند.
می خواستی روز یکشنبه حرکت کنی، آن را با یاری خدا تا روز دوشنبه به تأخیر انداز. خدا در این سفر تو را همراهی کند و خانواده ات را نگاه دارد، و امانت تو را تأدیه نماید، و با نیروی او سالم بمانی».
علی بن مهزیار می گوید : طی نامه ای به حضرت نوشتم که از خدا بخواهد وسعتی به من عطا فرماید و آنچه را دارم حلال گرداند. حضرت در جواب نوشتند : «خدا هم به تو و هم به کسانی از بستگان و خانواده ات که خواسته بودی وسعت دهد. ای علی! احترامی که نزد من داری از توسعه ی زندگی بیشتر است. من از خداوند مسئلت می دارم که تو را با گشایش در زندگی و سلامتی مقرون گرداند، و آسایش را به تو موهبت کند، و با سلامتی از گزند دشمنان مستور دارد. انّه سمیع الدّعاء».
و هم علی بن مهزیار می گوید : طیّ نامه ای از آن حضرت خواسته بودم برایم دعا کند. حضرت مرقوم فرموده بودند : «و امّا راجع به دعا که از من خواسته بودی، تو نمی دانی که خداوند تو را در نزد من چگونه قرار داده است؟ (تو آن قدر نزد من عزیزی) که گاهی تو را به نامت (علی) و «پسر مهزیار» می خوانم، با همه ی توجّه و علاقه ای که به تو دارم، و شناختی که از تو دارم. خداوند آنچه را به تو روزی کرده است به بهترین وجه پایدار بدارد، و با خشنودی من از تو، از تو خشنود گردد، و تو را به آرزویت نائل گرداند، و با رحمت خود به فردوس اعلی فرود آورد، انّه سمیع الدّعاء. خداوند تو را حفظ کند، و دوست بدارد و هرگونه بدی را از تو برطرف سازد. این را به خط خود نوشتم.»!
همچنین در «غیبت» شیخ طوسی از جماعتی از استادانش از هارون بن موسی تلعکبری، از احمدبن علی رازی، از حسین بن علی، از ابوالحسن بلخی، از احمدبن مابنداد اسکافی، از علاء مذاری، از حسن بن شمون روایت می کند که حسن بن شمون گفت : این توقیع را که از امام محمّد تقی (ع) رسیده بود برای علی بن مهزیار قرائت کردم :
«بسم الله الرّحمن الرّحیم ـ ای علی! خدا پاداش نیکو به تو دهد، و در بهشت خود ساکن گرداند، و از ذلّت و خواری دنیا و آخرت برحذر دارد، و تو را با ما محشور فرماید. ای علی! من تو را آزمایش کردم و از باب خیرخواهی و اطاعت پروردگار و خدمت و توقیر و آمادگی ات برای انجام آنچه بر تو واجب کرده، مطالبی به تو اطّلاع دادم.
اگر بگویم من کسی را مانند تو ندیده ام، امیدوارم راست گفته باشم. خداوند فردوس برین را نشیمن تو قرار دهد. مقام تو و خدمتت در گرما و سرما و شب و روز بر من پوشیده نیست. من از خداوند مسئلت می دارم که وقتی در روز رستاخیز مردم را گرد می آورد. چنان تو را در کنف رحمت خود بگیرد که اهل محشر به آن غبطه بخورند. انّه سمیع الدّعاء.»
علی بن اسباط و علی بن مهزیار
نجاشی قبل از علی بن مهزیار ترجمه ی علی بن اسباط را آورده و می گوید : «او فطحی مذهب بود، میان او و علی بن مهزیار بر سر مذهب فطحی رسایلی مبادله شد. در آخر مراجعه به امام محمّد تقی (ع) کردند در نتیجه علی بن اسباط از عقیده خویش برگشت، و آن را ترک گفت».
ـ علی بن اسباط قبلاً از امام رضا (ع) روایت کرده بود، از موثّق ترین مردم و صادق ترین آنها در لهجه بود. کتابهای الدلائل، التّفسیر، المزار، و نوادر از اوست.» ـ
از همین چند قسمت که ذکر شد خوانندگان به مقام شامخ و علم و دانش و تقوی و پارسائی این مرد پاک سرشت، و محدّث و فقیه عالیقدر اقدم پی بردند، و به خصوص جایگاه او را نزد امام جواد (ع) به خوبی دانستند.
مؤلّف قاموس الرجال نیز گفتار شیخ و نجاشی را نقل می کند، و پس از آن می نویسد : «در
ترجمه ی حسن بن سعید اهوازی گفتیم که به گفته کشّی او بود که اسحاق بن ابراهیم حضینی و علی بن ریّان را بعد از اسحاق به خدمت حضرت رضا (ع) آورد، علی بن ریّان تحریف شده و به جای علی بن مهزیار آمده است به دلیل سخن برقی در رجال و گفتار شیخ نیز در رجال خود.
سپس مؤلّف قاموس می گوید : «مامقانی در تطبیق علی بن مهزیار به علی بن ابراهیم بن مهزیار دچار اشتباه شده و مطالب را به هم مخلوط نموده است. علی بن مهزیار (شاگرد حضرت رضا) در زمان حضرت امام حسن عسکری (ع) از دنیا رفته است. زیرا کلینی در «کافی» در باب بعد از باب حج، از ابراهیم بن مهزیار روایت می کند که گفت : «به امام حسن عسکری (ع) نوشتم که غلام شما علی بن مهزیار وصیّت کرده است از درآمد ملکی که یک چهارم آن را به شما واگذار کرده است، هر سال از طرف او به جج بروند.
خیرالدّین زِرِکلی دانشمند معاصر عامه در کتاب «الاعلام» خود به اختصار از وی یاد کرده و
می نویسد : «علی بن مهزیار در گذشته حدود سال 250 هجری، ابوالحسن فقیه امامی از مردم خوزستان است. اصل وی از «دورق» واقع در خوزستان می باشد. او و پدرش نصرانی بودند، و هر دو مسلمان شدند. علی در اهواز پرورش یافت و به آموختن علم فقه پرداخت. از رضا علی بن موسی روایت کرده است، و از خواص ابوالحسن عسکری علی بن محمّد بود. حدود سی کتاب تصنیف کرده است. از جمله رد بر غلات، متجمّل و مروت، مواریث، ملاحم و تقیه است».
حدیثی چند راجع به علی بن مهزیار
1- محمّدبن حسن صفار دانشمند بزرگوار در کتاب «بصائرالدّرجات» در «باب این که ائمّه با
همه ی زبان ها سخن می گفتند» چند حدیث نقل می کند و در حدیث اوّل می نویسد : «محمّدبن الحسین از علی بن مهزیار راجع به امام هادی (ع) پرسش نمود، و او گفت : روزی وارد شدم بر آن حضرت، امام قبل از من آغاز به سخن کردند و با من به فارسی سخن گفتند».
2- باز صفار از محمّدبن عیسی نقل می کند که علی بن مهزیار گفت : غلام خودم را که صقلابی ـ منظور اسلاوها بودند که در آن زمانها بسیاری از آنان در ممالک اسلامی وجود داشتند و در خدمت مسلمانان درمی آمدند ـ بود به خدمت امام هادی (ع) فرستادم وقتی غلام برگشت دیدم سخت در شگفت است. گفتم : فرزند! چه شده که در شگفتی؟ گفت : چگونه در شگفت نباشم، حال آن که حضرت با من به زبان صقلابی سخن گفت به طوری که گمان کردم یکی از ماست و در میان ما بوده است.
3- و نیز صفار از حسن بن علی زیتونی از ابراهیم بن مهزیار روایت می کند که گفت : امام هادی (ع) به علی بن مهزیار نوشتند که وی یک ساعت رملی را برای حضرت بسازد، ما هم آن
را آماده ساختیم و در سال 228 هجری برای آن حضرت بردیم. وقتی برای ملاقات امام به سیاله
ـ نقطه ای در راه مدینه به مکّه ـ رسیدیم، علی بن مهزیار طیّ نامه ای آمدنش را به حضرت خبر داد و اجازه خواست به حضورش شرفیاب شود، و این که چه وقت خدمت حضرت برسد. ضمناً برای ابراهیم بن مهزیار (راوی خبر) هم اجازه ی شرفیابی خواست.
حضرت در جواب نوشتند که ما بعد از ظهر خدمتش برسیم. ما هم در یک روز تابستانی بسیار گرم در حالی که مسرور غلام علی بن مهزیار هم با ما بود به ملاقات حضرت رفتیم. هنگامی که به در خانه امام رسیدیم دیدیم بلال غلام حضرت ایستاده و منتظر ماست. بلال به ما گفت : وارد شوید، و ما هم داخل شدیم. ما سخت تشنه بودیم. چیزی نگذشت که یکی از خدام ظرف آب بسیار خنکی آورد و به ما داد و نوشیدیم.
سپس امام هادی (ع) علی بن مهزیار را خواستند، و او هم رفت و تا بعد از ظهر خدمت حضرت بود. آن گاه حضرت مرا به حضور طلبیدند. من هم سلام کردم و از آن وجود مقدس خواستم که دستشان را بدهند تا آن را ببوسم، حضرت هم دست دراز کردند و من آن را بوسیدم. امر فرمودند در حضورشان بنشینم، من هم نشستم، آن گاه برخاستم و با امام تودیع نمودم که از خدمتشان مرخص شوم. همین که از در اتاق بیرون آمدم، حضرت مرا صدا زدند و فرمودند : ابراهیم! عرض کردم : بله آقا! فرمودند : بیرون مرو. من هم برگشتم و همگی با مسرور غلام خود در خدمت حضرت نشستیم. سپس دستور دادند ساعت رملی را کار بگذاریم. ساعت را در حیاط خانه کار گذاشتیم.
آن گاه حضرت از اتاق بیرون آمدند و تختی برای آن بزرگوار گذاشتند و حضرت روی آن نشستند. تخت دیگری هم برای علی بن مهزیار نهادند و او در سمت چپ حضرت روی آن نشست. من هم پهلوی آنها ایستادم.
در این هنگام چند دانه سنگریزه از ساعت به زمین افتاد. مسرور گفت : هشت. حضرت فرمود : هشت به عربی یعنی «ثمانیه»؟ عرض کردیم : بله آقا. ما تا غروب نزد حضرت بودیم، سپس بیرون رفتیم.
حضرت به علی بن مهزیار فرمود : فردا صبح مسرور را به نزد من بفرست. علی بن مهزیار هم صبح روز دیگر مسرور را فرستاد خدمت حضرت. وقتی مسرور برگشت نقل کرد که چون خدمت امام (ع) رسیدم به زبان فارسی فرمودند : بارخدایا چونی؟ من هم به فارسی عرض کردم : نیک سرور من!
در همین موقع «نصر» آمد و گذشت. حضرت به فارسی به مسرور فرموده بودند : در ببند در ببند! مسرور هم در را بست. بعد حضرت ردای خود را به روی مسرور انداختند تا او را از نظر «نصر» پنهان کنند. سپس آنچه را می خواستند به مسرور بگویند، فرمودند. وقتی علی بن مهزیار خدمت حضرت رسید، فرمود : مسرور از «نصر» سخت هراسان بود. آن گاه حضرت افزود : ترس من از نصر بیشتر به خاطر عمروبن فَرَج است». ـ «عمروبن فَرَج» حاکم مدینه بوده است که از جانب خلیفه هرگونه آمد و رفتی را به خانه ی آن حضرت تحت نظر قرار می دادند.» ـ1
در اصول کافی آمده است :
علی بن مهزیار گوید : به حضرت ابی الحسن (ع) عرض کردم : اگر پیش آمدی کند ـ و پناه می برم به خدا ـ مرجع کیست؟ فرمود : عهد امامت من متعلّق به پسر بزرگترم می باشد.2
4- علی بن مهزیار گوید : مردی به حضرت جواد (ع) نوشت و از وسوسه هائی که بخاطرش می آمد شکایت کرد، حضرت در ضمن پاسخ نامه اش به او چنین نوشت : همانا خدای عزّوجّل اگر بخواهد، تو را ثابت و پابرجا کند و از برای شیطان بر تو راهی قرار ندهد.
مردمی هم به پیغمبر (ص) شکایت بردند از خاطره هائی که در دل آنها افتد که اگر باد آنها را بجای دوری اندازد و یا قطعه قطعه شوند دوستر دارند از اینکه آن خاطره ها را بزبان آرند؟ پس رسول خدا (ص) فرمود : این را دریافتید؟ (که این خاطره ها بر شما بسیار گران است؟) عرض کردند : آری، فرمود : سوگند به آنکه جانم بدست اوست این صریح ایمان است، پس هرگاه آنرا یافتید (و احساس کردید که این خاطره ها به سراغتان آمده) بگویید : «آمنّا بالله و رسوله ولا حول ولا قوّة الاّ بالله».
5- علی بن مهزیار گوید : محمّدبن حمزه ی غنوی به من نوشت و از من خواست که به حضرت جواد (ع) بنویسم که دعایی به او بیاموزد که بدان وسیله گشایش برایش حاصل گردد (و از زندانی که در آن گرفتار شده بود خلاص گردد) پس آن حضرت به من نوشت : امّا آنچه محمّدبن حمزه درخواست کرده که دعایی بیاموزد که بدان فرج و گشایش یابد پس به او بگو که ملازم این دعا باشد (و همیشه بگوید) «یا من یکفی من کلّ شیءٍ ولا یکفی منه شیء اکفنی ما اهمّنی ممّا أنا فیه» پس من امید دارم که اندوه و گرفتاریش برطرف شود ان شاءالله تعالی، من هم آن دعا را به او رساندم، و بر او نگذشت جز مدّت کمی که از زندان بیرون آمد.3
نتیجه :
دانشمندان شیعی مذهب با توجّه به حدیث معروف پیامبر (ص) که می فرماید «العلماءُ ورثة الانبیاء» در پویایی و گسترش اسلام و تکیه انحصاری شیعه بر عترت و ولایت و امامت و اجرای مبانی فقه شیعی اثنی عشریّه بر اساس قرآن، سنّت، عقل و اجماع تلاش کرد که نمونه ی بارز آن علی بن مهزیار یکی از دانشمندان، بزرگان و فقهای شیعی خوزستان است که در احکام فقهی بر اساس این چهار محور استنباط می کند. این عالم عالیقدر و فقیه و ناقل حدیث در اشاعه ی شیعه و خدمات شبانه روزی و رفع گرفتاریهای مردم و ارتباطی که با ائمّه ی زمانش «امام هشتم، نهم و دهم» داشته، سعی کافی و تلاش وافی به کار برده است.
من ا... التّوفیق
زهرا خلفی ـ عضو هیأت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
پانوشت ها
1- مفاخر اسلام، جلد 1، صفحات 102 تا 118
2- اصول کافی، جزء الثّانی، ص 114
3- اصول کافی، جزء الرّابع، صص 156-344 و345
منابع و مآخذ
1- اصول کافی، الجزء الثانی، ثقة الاسلام کلینی، با ترجمه و شرح سیّد جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السّلام، انتشارات مسجد چهارده معصوم علیهم السّلام
2- اصول کافی، الجزء الرّابع، ثقة الاسلام کلینی، با ترجمه و شرح سیّد هاشم رسولی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السّلام، انتشارات مسجد چهارده معصوم علیهم السّلام
3- تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، عبّاس قدیانی، انتشارات انیس، چاپ اوّل، 1374
4- شیعه، علی شریعتی، دفتر تدوین و انتشار مجموعه آثار شهید دکتر علی شریعتی در اروپا، چاپ اوّل، 22 بهمن 1357
5- مفاخر اسلام، جلد 1، علی دوانی، مؤسّسه ی انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ دوّم، 1363
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
علی بن مهزیار اهوازی و ارتباط او با امامان هم عصرش،
،
:: برچسبها:
علی بن مهزیار اهوازی و ارتباط او با امامان هم عصرش,